معنی فارسی forlorner
B1تنهایی، ناکامی و احساس ناراحتی به دلیل نداشتن امید.
Feeling sad and abandoned, often due to lack of hope.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او زمانی که دوستانش بدون او به مهمانی رفتند، احساس حتی بیشتری از تنهایی کرد.
مثال:
She felt even forlorn when her friends left for the party without her.
معنی(example):
سگ رهاشده کنار در منتظر صاحبش بود.
مثال:
The forlorn dog waited by the door for its owner.
معنی فارسی کلمه forlorner
:تنهایی، ناکامی و احساس ناراحتی به دلیل نداشتن امید.