معنی فارسی formatively
B2به معنای آموزشی و تدریجی است و به ارزیابی یا یادگیری مرتبط است که به دانشآموزان کمک میکند تا پیشرفت کنند.
In a manner related to the formation or development, especially through feedback and evaluations.
- ADVERB
example
معنی(example):
معلمان به صورت فرماتیو دانشآموزان را در طول سال ارزیابی میکنند.
مثال:
Teachers assess students formatively throughout the year.
معنی(example):
این پروژه به صورت فرماتیو توسعه یافت و اجازه داد تا در طول مسیر تغییراتی ایجاد شود.
مثال:
The project was developed formatively, allowing for adjustments along the way.
معنی فارسی کلمه formatively
:به معنای آموزشی و تدریجی است و به ارزیابی یا یادگیری مرتبط است که به دانشآموزان کمک میکند تا پیشرفت کنند.