معنی فارسی formatter
B1شخص یا ابزاری که متون یا دادهها را به صورت منظم و قابل خواندن درمیآورد.
A tool or person that formats data or text for improved clarity and organization.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک فرمتکننده برای سازماندهی اسناد خود استفاده کرد.
مثال:
She used a formatter to organize her documents.
معنی(example):
یک برنامهنویس ممکن است به عنوان فرمتکننده کد برای خوانایی بهتر در نظر گرفته شود.
مثال:
A programmer might be considered a formatter of code for better readability.
معنی فارسی کلمه formatter
:شخص یا ابزاری که متون یا دادهها را به صورت منظم و قابل خواندن درمیآورد.