معنی فارسی formulised
B1عمل فرمولبندی یا سیستممند کردن یک ایده یا طرح در گذشته.
To have created a structured representation of something.
- VERB
example
معنی(example):
طرح فرمولاسیونشده با تیم به اشتراک گذاشته شد.
مثال:
The formulised plan was shared with the team.
معنی(example):
پس از جلسه، ایدهها فرمولاسیون شدند تا بهتر درک شوند.
مثال:
After the meeting, the ideas were formulised for better understanding.
معنی فارسی کلمه formulised
:
عمل فرمولبندی یا سیستممند کردن یک ایده یا طرح در گذشته.