معنی فارسی forprise

B1

حالت یا احساس خاصی که بعد از یک رویداد ناخوشایند رخ می‌دهد و موجب ناراحتی افراد می‌شود.

A specific emotional state resulting from an unpleasant event that causes unease.

example
معنی(example):

حالت ناپسند و فرسوده‌گی این رویداد باعث احساس ناراحتی همه شد.

مثال:

The forprise of the event left everyone feeling uneasy.

معنی(example):

پس از فرسودگی، آنها به زمان برای بهبود نیاز داشتند.

مثال:

After the forprise, they needed time to recover.

معنی فارسی کلمه forprise

: معنی forprise به فارسی

حالت یا احساس خاصی که بعد از یک رویداد ناخوشایند رخ می‌دهد و موجب ناراحتی افراد می‌شود.