معنی فارسی forslow
B1کند کردن، به معنای کاهش سرعت یا شدت.
To reduce speed or make something less intense.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند سرعت کار را کند کنند.
مثال:
They decided to forslow the pace of work.
معنی(example):
او مجبور بود برای همراهی، سرعت دویدن خود را کند کند.
مثال:
He had to forslow his running to keep up.
معنی فارسی کلمه forslow
:کند کردن، به معنای کاهش سرعت یا شدت.