معنی فارسی fosteringly

B1

به شیوه‌ای که به سرپرستی و مراقبت اشاره دارد.

In a manner that promotes nurturing or caring relationships.

example
معنی(example):

او به طرز سرپرستی درباره اهمیت مراقبت در جامعه صحبت کرد.

مثال:

She spoke fosteringly about the importance of care in the community.

معنی(example):

معلم به طرز مشوقانه و سرپرستی با دانش‌آموزانش تعامل کرد.

مثال:

The teacher encouragingly and fosteringly engaged with her students.

معنی فارسی کلمه fosteringly

: معنی fosteringly به فارسی

به شیوه‌ای که به سرپرستی و مراقبت اشاره دارد.