معنی فارسی fourneau

B2

ابزاری برای ایجاد حرارت و مدیریت سوخت در آشپزی.

A furnace or cooking apparatus used for managing heat in culinary processes.

example
معنی(example):

او از فورنو برای ایجاد یک محیط سوختن کنترل‌شده استفاده کرد.

مثال:

He used a fourneau to create a controlled burning environment.

معنی(example):

فورنو در تکنیک‌های پیشرفته پخت و پز ضروری است.

مثال:

The fourneau is essential in advanced cooking techniques.

معنی فارسی کلمه fourneau

:

ابزاری برای ایجاد حرارت و مدیریت سوخت در آشپزی.