معنی فارسی fourness
B2کیفیتی که به چهار بخش یا عنصر اشاره دارد.
The quality of having or relating to four parts or components.
- NOUN
example
معنی(example):
چهارم بودن این مفهوم به چهار مولفه بنیادی آن اشاره دارد.
مثال:
The fourness of the concept refers to its four fundamental components.
معنی(example):
آنها مفهوم چهارم بودن را در بحثهای فلسفی خود بررسی کردند.
مثال:
They explored the idea of fourness in their philosophical discussions.
معنی فارسی کلمه fourness
:کیفیتی که به چهار بخش یا عنصر اشاره دارد.