معنی فارسی fourpence
B1واحد پولی با ارزش چهار پنس، معمولاً در انگلستان استفاده میشده است.
A former monetary unit in Britain equal to four pence.
- NOUN
example
معنی(example):
او سکه چهار پنی را روی زمین پیدا کرد.
مثال:
He found a fourpence coin on the ground.
معنی(example):
قیمت تنها چهار پنی در بازار بود.
مثال:
The price was just fourpence at the market.
معنی فارسی کلمه fourpence
:واحد پولی با ارزش چهار پنس، معمولاً در انگلستان استفاده میشده است.