معنی فارسی foxly

B1

فاکسلی، به معنای زیرکانه و با فریبندگی.

In a sly or cunning manner, characteristic of a fox.

example
معنی(example):

کودکان به‌صورت فاکسلی رفتار کردند و به آرامی از کارها فرار کردند.

مثال:

The children behaved foxly, slyly avoiding chores.

معنی(example):

او به‌طور فاکسلی صحبت کرد و به نیت واقعی‌اش اشاره کرد.

مثال:

She spoke in a foxly manner, hinting at her true intentions.

معنی فارسی کلمه foxly

:

فاکسلی، به معنای زیرکانه و با فریبندگی.