معنی فارسی fracked
B2شکاف داده شده، به وضعیتی اشاره دارد که زمین برای استخراج نفت و گاز مورد استفاده قرار گرفته است.
Having undergone the process of fracking.
- verb
verb
معنی(verb):
To employ hydraulic fracturing (fracking)
معنی(verb):
Fuck.
example
معنی(example):
مناطق به منظور استخراج نفت شکاف داده شدهاند.
مثال:
The fields have been fracked to extract oil.
معنی(example):
بسیاری از مناطق بدون نظارت صحیح شکاف داده شدند.
مثال:
Many areas were fracked without proper regulation.
معنی فارسی کلمه fracked
:
شکاف داده شده، به وضعیتی اشاره دارد که زمین برای استخراج نفت و گاز مورد استفاده قرار گرفته است.