معنی فارسی fractable
B1قابل شکستن، به معنای اینکه یک ماده میتواند به صورت قطعات کوچکتر تقسیم شود.
Able to be fractured; a property of a material that allows it to be broken into smaller pieces.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این ماده قابل شکستن است و اجازه میدهد به راحتی شکل بگیرد.
مثال:
The material is fractable, allowing it to be easily molded.
معنی(example):
از آنجا که این ماده قابل شکستن است، طراحی میتواند به راحتی تغییر کند.
مثال:
Because it is fractable, the design can be modified easily.
معنی فارسی کلمه fractable
:قابل شکستن، به معنای اینکه یک ماده میتواند به صورت قطعات کوچکتر تقسیم شود.