معنی فارسی fractionary

B2

فرکشناری، مربوط به تقسیم و استفاده از قسمت‌های کوچک در سرمایه‌گذاری یا مالکیت.

Referring to aspects related to fractional parts in investment or ownership.

example
معنی(example):

بعد فرکشناری پروژه به چندین سرمایه‌گذار اجازه مشارکت داد.

مثال:

The fractionary aspect of the project allowed multiple investors to partake.

معنی(example):

درک مزایای فرکشناری سرمایه‌گذاری در سهام اهمیت دارد.

مثال:

It's important to understand the fractionary benefits of investing in shares.

معنی فارسی کلمه fractionary

:

فرکشناری، مربوط به تقسیم و استفاده از قسمت‌های کوچک در سرمایه‌گذاری یا مالکیت.