معنی فارسی fragmentizing
B1تکهتکه کردن، به معنای تقسیم یا جداسازی یک چیز بزرگ به بخشهای کوچکتر.
The process of breaking something into smaller parts or fragments.
- VERB
example
معنی(example):
او شروع به تکهتکه کردن متن برای تحلیل آسانتر کرد.
مثال:
She started fragmentizing the text for easier analysis.
معنی(example):
این نرمافزار در تکهتکه کردن فایلهای بزرگ بسیار عالی است.
مثال:
The software is excellent at fragmentizing large files.
معنی فارسی کلمه fragmentizing
:تکهتکه کردن، به معنای تقسیم یا جداسازی یک چیز بزرگ به بخشهای کوچکتر.