معنی فارسی frailness
B1ضعف، به معنای ناتوانی یا ضعف جسمی.
The state of being weak or delicate.
- NOUN
example
معنی(example):
ضعف او با گذشت زمان بیشتر مشهود شد.
مثال:
His frailness became more evident as time passed.
معنی(example):
ضعف پل قدیمی نگرانیهای ایمنی را به وجود آورد.
مثال:
The frailness of the old bridge raised safety concerns.
معنی فارسی کلمه frailness
:
ضعف، به معنای ناتوانی یا ضعف جسمی.