معنی فارسی fratcheous
B2فرچس، اصطلاحی برای توصیف جو دوستانه و شادبین در یک موقعیت اجتماعی.
Characterized by a jovial or amiable spirit, often in social environments.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جو فرچس در مهمانی مسری بود.
مثال:
The fratcheous atmosphere at the party was contagious.
معنی(example):
چنین روحیههای فرچس میتواند روحیه هر کسی را بالا ببرد.
مثال:
Such fratcheous spirits can lift anyone's mood.
معنی فارسی کلمه fratcheous
:فرچس، اصطلاحی برای توصیف جو دوستانه و شادبین در یک موقعیت اجتماعی.