معنی فارسی fraternism

B1

عقیده یا عملی که بر اساس دوستی و برادری بنا شده است.

The concept or practice of brotherhood, often within a group or community.

example
معنی(example):

فرهنگ دوستی حس برادری را در بین اعضای خود ترویج می‌کند.

مثال:

Fraternism promotes a sense of brotherhood among its members.

معنی(example):

برادرانه در رویدادهای خود بر فرهنگ دوستی تأکید کرد.

مثال:

The fraternity emphasized fraternism in their events.

معنی فارسی کلمه fraternism

:

عقیده یا عملی که بر اساس دوستی و برادری بنا شده است.