معنی فارسی free space
B1فضای آزاد، ناحیهای که در آن هیچ چیزی برای مسدود کردن و استفاده از آن وجود ندارد.
An area that is unoccupied or available for use.
- noun
noun
معنی(noun):
Vacuum; a space free of matter.
example
معنی(example):
ما باید مکانی آزاد برای مبلمان جدید پیدا کنیم.
مثال:
We need to find free space for the new furniture.
معنی(example):
پارک فضای آزاد زیادی برای پیکنیک دارد.
مثال:
The park has plenty of free space for picnics.
معنی فارسی کلمه free space
:
فضای آزاد، ناحیهای که در آن هیچ چیزی برای مسدود کردن و استفاده از آن وجود ندارد.