معنی فارسی freedwoman

B2

freedwoman به زنی اشاره دارد که از وضعیت بندگی یا حبس آزاد شده است.

A woman who has been emancipated from slavery or bondage.

example
معنی(example):

مفهوم freedwoman به کسانی که خواهان آزادی هستند، قدرت می‌دهد.

مثال:

The concept of a freedwoman empowers those who seek freedom.

معنی(example):

از نظر تاریخی، یک freedwoman حقوقی داشت که قبلاً نادیده گرفته می‌شد.

مثال:

Historically, a freedwoman had rights that were previously denied.

معنی فارسی کلمه freedwoman

:

freedwoman به زنی اشاره دارد که از وضعیت بندگی یا حبس آزاد شده است.