معنی فارسی freefloating

B1

تحرک آزاد در فضا، به خیالی و بدون مرز بودن اشاره دارد.

Not constrained by any specific boundaries; able to move freely.

example
معنی(example):

بالن بدون روزنه به راحتی در آسمان سرگردان بود.

مثال:

The freefloating balloon drifted aimlessly in the sky.

معنی(example):

در هنر، ایده‌های بدون روزنه می‌توانند به طراحی‌های نوآورانه‌ای منجر شوند.

مثال:

In art, freefloating ideas can lead to innovative designs.

معنی فارسی کلمه freefloating

: معنی freefloating به فارسی

تحرک آزاد در فضا، به خیالی و بدون مرز بودن اشاره دارد.