معنی فارسی freeflowing

B1

آب یا ماده‌ای که به راحتی و بدون مانع جریان می‌یابد.

Moving or flowing freely without restrictions.

example
معنی(example):

آب روان و آزاد در رودخانه تازه‌کننده بود.

مثال:

The freeflowing water in the river was refreshing.

معنی(example):

سبک نوشتن او آزاد و لذت‌بخش است.

مثال:

Her writing style is freeflowing and enjoyable to read.

معنی فارسی کلمه freeflowing

: معنی freeflowing به فارسی

آب یا ماده‌ای که به راحتی و بدون مانع جریان می‌یابد.