معنی فارسی freend

B1

آزاد گذراندن زمان، بدون قواعدی خاص.

To spend time freely, without specific rules or constraints.

example
معنی(example):

آنها قصد دارند شب را در پارک آزاد بگذرانند.

مثال:

They are planning to freend the evening at the park.

معنی(example):

بیایید آزاد باشیم و از همترینی لذت ببریم.

مثال:

Let's freend and enjoy each other's company.

معنی فارسی کلمه freend

:

آزاد گذراندن زمان، بدون قواعدی خاص.