معنی فارسی freemasonism

B2

فراماسونری، فلسفه و سیستم اعتقادی یک سازمان برادرانه که معمولا در آن اعضا به تبادل کمک و حمایت از یکدیگر می‌پردازند.

The philosophy and belief system of a brotherhood organization that typically involves mutual support among members.

example
معنی(example):

فراماسونری ریشه‌هایش در اتحادیه‌های قرون وسطی دارد.

مثال:

Freemasonism has its roots in medieval guilds.

معنی(example):

بسیاری از جنبه‌های فراماسونری در پرده‌ای از راز است.

مثال:

Many aspects of freemasonism are shrouded in secrecy.

معنی فارسی کلمه freemasonism

:

فراماسونری، فلسفه و سیستم اعتقادی یک سازمان برادرانه که معمولا در آن اعضا به تبادل کمک و حمایت از یکدیگر می‌پردازند.