معنی فارسی frenzily
B2فریزیلی به معنای رفتار سریع و هیجانزده، به گونهای که کنترل بر آن دشوار باشد.
Frenzily means in a wildly excited or agitated manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور دیوانهوار در اتاق حرکت میکرد و به دنبال کلیدهای گمشدهاش بود.
مثال:
He moved frenzily about the room, searching for his lost keys.
معنی(example):
حیوانات در باغ وحش به بازدیدکنندگان ناگهانی به طور دیوانهوار واکنش نشان دادند.
مثال:
The animals in the zoo reacted frenzily to the unexpected visitors.
معنی فارسی کلمه frenzily
:فریزیلی به معنای رفتار سریع و هیجانزده، به گونهای که کنترل بر آن دشوار باشد.