معنی فارسی frequentage
B1تعداد دفعات وقوع یک فعالیت یا رویداد است.
The number of times an event occurs within a specified period.
- NOUN
example
معنی(example):
تعداد دفعات برگزاری جلسات در ماه گذشته افزایش یافته است.
مثال:
The frequentage of meetings increased last month.
معنی(example):
ما باید تعداد دفعات بازدید مشتریان را تحلیل کنیم تا فروش را بهبود دهیم.
مثال:
We need to analyze the frequentage of customer visits to improve sales.
معنی فارسی کلمه frequentage
:تعداد دفعات وقوع یک فعالیت یا رویداد است.