معنی فارسی freshly
B1 /ˈfɹɛʃli/به تازگی، به طور خاص به زمان جدید بودن یا تازه بودن محصول یا انجام عمل اشاره دارد.
Indicating that something has been recently made or prepared.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
Recently, newly.
مثال:
The freshly picked flowers will wilt in a few days but for now are still fragrant.
معنی(adverb):
In a rude or impertinent manner.
example
معنی(example):
او نان را صبح امروز تازه پخت.
مثال:
She baked the bread freshly this morning.
معنی(example):
گل‌های تازه بریده شده بوئی فوق‌العاده داشتند.
مثال:
The freshly cut flowers smelled wonderful.
معنی فارسی کلمه freshly
:
به تازگی، به طور خاص به زمان جدید بودن یا تازه بودن محصول یا انجام عمل اشاره دارد.
