معنی فارسی freshmanhood
B1سال اول دانشگاه، دورهای که دانشجویان تازهوارد به محیط دانشگاه عادت میکنند و با چالشهای جدید روبرو میشوند.
The state or condition of being a freshman.
- NOUN
example
معنی(example):
سال اول دانشگاه زمان مهمی برای سازگاری با دانشگاه است.
مثال:
Freshmanhood is an important time for adjusting to college.
معنی(example):
در دوران سال اول دانشگاه، بسیاری از دانشجویان دوستانی مادام العمر میسازند.
مثال:
During freshmanhood, many students make lifelong friends.
معنی فارسی کلمه freshmanhood
:سال اول دانشگاه، دورهای که دانشجویان تازهوارد به محیط دانشگاه عادت میکنند و با چالشهای جدید روبرو میشوند.