معنی فارسی freshmanic

B1

مرتبط با ویژگی‌ها یا رفتارهایی که به دانشجویان سال اول مربوط می‌شود.

Characteristic of or relating to a freshman; typically energetic and inexperienced.

example
معنی(example):

شور و اشتیاق سال اولی او تأثیر زیادی بر تیم ما گذاشت.

مثال:

Her freshmanic enthusiasm made a big impact on our team.

معنی(example):

رفتار سال اولی گاهی اوقات می‌تواند به عنوان نابالغانه دیده شود.

مثال:

Freshmanic behavior can sometimes be seen as immature.

معنی فارسی کلمه freshmanic

:

مرتبط با ویژگی‌ها یا رفتارهایی که به دانشجویان سال اول مربوط می‌شود.