معنی فارسی fretize

B1

فرتیز کردن، عملی است که در آن هنرمند یا نوازنده یک قطعه موسیقی را به صورت خاصی اجرا می‌کند تا صدای منحصر به فردی ایجاد کند.

To modify or alter musical performance in a specific way to achieve a distinctive sound.

example
معنی(example):

موسیقی‌دان تصمیم گرفت برای صدای جدید گیتار را فرتیز کند.

مثال:

The musician decided to fretize the guitar for a new sound.

معنی(example):

او یاد گرفت که نحوه فرتیز کردن سبک بازی خود را برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطبانش انجام دهد.

مثال:

She learned how to fretize her playing style to impress her audience.

معنی فارسی کلمه fretize

:

فرتیز کردن، عملی است که در آن هنرمند یا نوازنده یک قطعه موسیقی را به صورت خاصی اجرا می‌کند تا صدای منحصر به فردی ایجاد کند.