معنی فارسی friborgh

B1

اصطلاحی که به یک موجود یا شخصیت خیالی خاص اشاره دارد.

A fictional creature or character often depicted in stories or games.

example
معنی(example):

فرابورگ اسرارآمیز تخیل بسیاری را به خود جلب کرده است.

مثال:

The enigmatic friborgh captured the imagination of many.

معنی(example):

داستان‌هایی درباره فرابورگ به نظر می‌رسد که با گذشت زمان تکامل می‌یابند.

مثال:

Stories about the friborgh seem to evolve over time.

معنی فارسی کلمه friborgh

:

اصطلاحی که به یک موجود یا شخصیت خیالی خاص اشاره دارد.