معنی فارسی frivolize

B2

بی‌احساسی کردن، به یک موضوع جدی عمداً اهمیت ندادن و آن را بی‌اهمیت جلوه دادن.

To make a serious subject seem trivial or unimportant.

example
معنی(example):

او در بحث‌ها معمولاً به موضوعات جدی بی‌احساسی می‌کند.

مثال:

He tends to frivolize serious subjects in discussions.

معنی(example):

بی‌احساسی نسبت به تأثیر تغییرات آب و هوایی مناسب نیست.

مثال:

It's not appropriate to frivolize the impact of climate change.

معنی فارسی کلمه frivolize

: معنی frivolize به فارسی

بی‌احساسی کردن، به یک موضوع جدی عمداً اهمیت ندادن و آن را بی‌اهمیت جلوه دادن.