معنی فارسی frivolized

B2

بی‌احساسی شده، موضوعی که به طور عمدی اهمیتش کاهش یافته و به شکل سطحی پرهزینه معرفی شده است.

Made trivial or unimportant intentionally.

example
معنی(example):

این موضوع در رسانه‌ها به منظور جذب بینندگان بیشتر بی‌احساسی شد.

مثال:

The topic was frivolized in the media to attract more viewers.

معنی(example):

پس از اینکه به بی‌احساسی پرداخت، بسیاری از مردم به مسائل واقعی بی‌علاقه شدند.

مثال:

After it was frivolized, many people lost interest in the real issues.

معنی فارسی کلمه frivolized

:

بی‌احساسی شده، موضوعی که به طور عمدی اهمیتش کاهش یافته و به شکل سطحی پرهزینه معرفی شده است.