معنی فارسی frizzlier
B1وزتر، توصیف مویی که نسبت به دیگران وز بیشتری دارد.
More frizzy in comparison to something else.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
موهای او در روزهای مرطوب وزتر از من است.
مثال:
His hair is frizzlier than mine on humid days.
معنی(example):
او سبکهای وزتر را پیدا کرده که به ظاهر او میخورد.
مثال:
She has found frizzlier styles that complement her look.
معنی فارسی کلمه frizzlier
:وزتر، توصیف مویی که نسبت به دیگران وز بیشتری دارد.