معنی فارسی frocked
B1پوشاندن یا لباس پوشیدن، به ویژه لباسهای نوع فراق که معمولاً شکیل و دلپذیر هستند.
To dress or adorn, especially with a garb that is flowing or elegant.
- VERB
example
معنی(example):
او عروسک را با یک لباس زیبا پوشاند.
مثال:
She frocked the doll with a beautiful dress.
معنی(example):
هنرمند عروسک را برای نمایش طراحی جدید خود پوشاند.
مثال:
The artist frocked the mannequin to showcase her new design.
معنی فارسی کلمه frocked
:پوشاندن یا لباس پوشیدن، به ویژه لباسهای نوع فراق که معمولاً شکیل و دلپذیر هستند.