معنی فارسی frocking
B1عمل لباس پوشاندن، مخصوصاً به شیوهای خاص یا برای مقصود خاص.
The act of dressing or adorning, particularly in a certain style.
- VERB
example
معنی(example):
لباس پوشاندن به نوزاد وقت زیادی از او گرفت.
مثال:
Frocking the baby took much of her time.
معنی(example):
او برای نمایش مد بعداً لباس میپوشد.
مثال:
He is frocking for the fashion show later.
معنی فارسی کلمه frocking
:عمل لباس پوشاندن، مخصوصاً به شیوهای خاص یا برای مقصود خاص.