معنی فارسی froggiest
B1بیشترین میزان قورباغهها؛ نشاندهنده یک مکان با بالاترین غلظت قورباغهها.
The area or condition which has the highest density of frogs.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این گودال قورباغهترین گودالی است که تا به حال دیدهام.
مثال:
This is the froggiest pond I've ever seen.
معنی(example):
آنها قورباغهترین بخش باتلاق را برای مشاهده حیات وحش پیدا کردند.
مثال:
They found the froggiest part of the swamp to observe the wildlife.
معنی فارسی کلمه froggiest
:
بیشترین میزان قورباغهها؛ نشاندهنده یک مکان با بالاترین غلظت قورباغهها.