معنی فارسی frogginess
B1مرطوب بودن، حالت یا ویژگی قورباغهها و مکانهایی که زندگی آنها را تسهیل میکند.
The quality of being saturated with water, resembling a swamp or frog habitat.
- NOUN
example
معنی(example):
مرطوب بودن دریاچه آن را به زیستگاه مناسبی برای قورباغهها تبدیل کرده است.
مثال:
The frogginess of the pond makes it a great habitat for frogs.
معنی(example):
کودکان از وضعیت مرطوب باتلاق در سفر میدانی خود لذت بردند.
مثال:
The children enjoyed the frogginess of the marsh during their field trip.
معنی فارسی کلمه frogginess
:
مرطوب بودن، حالت یا ویژگی قورباغهها و مکانهایی که زندگی آنها را تسهیل میکند.