معنی فارسی froggish
B1مشابه قورباغه، توصیف رفتار یا صدایی که شبیه قورباغهها باشد.
Resembling or characteristic of frogs; often used to describe behavior or sounds.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار قورباغهوار او باعث خنده همه در مهمانی شد.
مثال:
His froggish behavior made everyone laugh at the party.
معنی(example):
صدای قورباغهوار در تمام شب طنینانداز شد.
مثال:
The froggish sound echoed through the night.
معنی فارسی کلمه froggish
:
مشابه قورباغه، توصیف رفتار یا صدایی که شبیه قورباغهها باشد.