معنی فارسی frogling

A2

قورباغه کوچکی که هنوز به مرحله بزرگی نرسیده و معمولاً به تازگی از تخم خارج شده است.

A small frog, especially one that has just recently emerged from the tadpole stage.

example
معنی(example):

قورباغه کوچک به سرعت در آب گرم رشد کرد.

مثال:

The frogling grew quickly in the warm water.

معنی(example):

ما یک قورباغه کوچک را که در میان گیاهان پنهان شده بود پیدا کردیم.

مثال:

We found a frogling hiding among the plants.

معنی فارسی کلمه frogling

: معنی frogling به فارسی

قورباغه کوچکی که هنوز به مرحله بزرگی نرسیده و معمولاً به تازگی از تخم خارج شده است.