معنی فارسی frolicks
B1بازیها و شیطنتهایی که در آن فرد یا گروهی به خوشگذرانى مشغول است.
Playful or lively activities or movements, usually involving fun.
- NOUN
example
معنی(example):
بازیهای بچهگربهها همه را سرگرم کرد.
مثال:
The frolicks of the kittens entertained everyone.
معنی(example):
در حین بازیهایشان، اغلب بر روی یکدیگر میافتادند.
مثال:
During their frolicks, they often tumbled over each other.
معنی فارسی کلمه frolicks
:
بازیها و شیطنتهایی که در آن فرد یا گروهی به خوشگذرانى مشغول است.