معنی فارسی frolicky

B1

شاداب و پرنشاط، به حالتی اشاره دارد که فرد در حال بازی یا خوش گذرانی است.

Lively or playful; exhibiting frolicking behavior.

example
معنی(example):

بره‌های شاداب با خوشحالی در مرتع پرش کردند.

مثال:

The frolicky lambs jumped joyfully in the meadow.

معنی(example):

طبیعت شاداب او باعث لبخند همه شد.

مثال:

Her frolicky nature made everyone smile.

معنی فارسی کلمه frolicky

: معنی frolicky به فارسی

شاداب و پرنشاط، به حالتی اشاره دارد که فرد در حال بازی یا خوش گذرانی است.