معنی فارسی front-wheel drive
B1نوعی سیستم انتقال قدرت در خودرو که نیروی موتور به چرخ‌های جلو منتقل می‌شود.
A type of vehicle drivetrain where the front wheels receive the power from the engine.
- noun
noun
معنی(noun):
Engine layout in motor vehicles where only the front wheels are driven.
example
معنی(example):
بسیاری از خودروهای امروزی موتورهای دیفرانسیل جلو دارند تا چسبندگی بهتری داشته باشند.
مثال:
Many cars today have front-wheel drive engines for better traction.
معنی(example):
سیستم دیفرانسیل جلو به بهبود مصرف سوخت کمک می‌کند.
مثال:
The front-wheel drive system helps improve fuel efficiency.
معنی فارسی کلمه front-wheel drive
:
نوعی سیستم انتقال قدرت در خودرو که نیروی موتور به چرخ‌های جلو منتقل می‌شود.
