معنی فارسی frontierless
B2بدون مرز، مفهومی که به عدم وجود حدو مرزی در جاها یا تجربیات اشاره دارد.
Having no borders or boundaries; unrestricted.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مفهوم سفر بدون مرز امکان کشف نامحدود را فراهم میکند.
مثال:
The concept of frontierless travel allows for limitless exploration.
معنی(example):
جهانی بدون مرز معمولاً به عنوان بدون مرز توصیف میشود.
مثال:
A world without borders is often described as frontierless.
معنی فارسی کلمه frontierless
:بدون مرز، مفهومی که به عدم وجود حدو مرزی در جاها یا تجربیات اشاره دارد.