معنی فارسی frontierlike
B2شبیه به سرحد، به حالتی اشاره دارد که ویژگیهای مرزها یا مناطق مرزی را دارد.
Resembling or having characteristics of a frontier; suggestive of uncharted territory.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این نقاشی ویژگیای شبیه به سرحد داشت که سرزمینهای وسیع را تداعی میکرد.
مثال:
The painting had a frontierlike quality, evoking vast landscapes.
معنی(example):
جو حاکم بر جشنواره حس شبیه به سرحد را داشت، پر از امکانها.
مثال:
The atmosphere of the festival felt frontierlike, full of possibility.
معنی فارسی کلمه frontierlike
:شبیه به سرحد، به حالتی اشاره دارد که ویژگیهای مرزها یا مناطق مرزی را دارد.