معنی فارسی frontiersman
B2مرد مرزی، به کسی اطلاق می‌شود که در نواحی دورافتاده و مرزی زندگی می‌کند و اغلب به عنوان کاشف و ماجراجو شناخته می‌شود.
A man who lives on the frontier, especially one who explores or pioneers new territories.
- noun
noun
معنی(noun):
A person who lives on the borders of a country, or in a wild and undeveloped area on the fringes of civilization.
example
معنی(example):
مرد مرزی زمین‌های وحشی را کاوش کرد.
مثال:
The frontiersman explored the wild lands.
معنی(example):
بسیاری از مردان مرزی در دوران گسترش در غرب ساکن شدند.
مثال:
Many frontiersmen settled in the west during the expansion.
معنی فارسی کلمه frontiersman
:
مرد مرزی، به کسی اطلاق می‌شود که در نواحی دورافتاده و مرزی زندگی می‌کند و اغلب به عنوان کاشف و ماجراجو شناخته می‌شود.
