معنی فارسی frontlessly
B1بدون جلو، به معنای انجام کاری بدون نگرش یا نگاه از جلو.
In a manner that does not involve or require the front.
- ADVERB
example
معنی(example):
ماشین طراحی شده بدون جلو ظاهری منحصر به فرد دارد.
مثال:
The frontlessly designed car has a unique look.
معنی(example):
او به طور بدون جلو به این وظیفه نزدیک شد، بدون هیچ ترسی.
مثال:
He approached the task frontlessly, without any fear.
معنی فارسی کلمه frontlessly
:بدون جلو، به معنای انجام کاری بدون نگرش یا نگاه از جلو.