معنی فارسی frontoethmoid
C1منطقهای در آناتومی که بین ناحیهٔ پیشانی و اتموئید قرار دارد.
Related to the frontal and ethmoidal bones in the skull.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجمو عهٔ فرنوتوئتموئید برای عملکرد بینی حیاتی است.
مثال:
The frontoethmoid complex is crucial for nasal function.
معنی(example):
عمل جراحی در ناحیهٔ فرنوتوئتموئید میتواند پیچیده باشد.
مثال:
Surgery on the frontoethmoid region can be complex.
معنی فارسی کلمه frontoethmoid
:منطقهای در آناتومی که بین ناحیهٔ پیشانی و اتموئید قرار دارد.