معنی فارسی frowner
B1فریکننده، فردی که به طور مکرر ابروها را درهم میکشد و حالتی ناراحت دارد.
A person who frowns frequently, often indicating unhappiness or dissatisfaction.
- NOUN
example
معنی(example):
فریکننده در جلسه باعث ناراحتی همه شد.
مثال:
The frowner in the meeting made everyone uncomfortable.
معنی(example):
او به عنوان فریکننده دفتر شناخته میشود زیرا به ندرت لبخند میزند.
مثال:
He is known as the office frowner because he rarely smiles.
معنی فارسی کلمه frowner
:فریکننده، فردی که به طور مکرر ابروها را درهم میکشد و حالتی ناراحت دارد.