معنی فارسی frowy
B1فری، حالتی است که با ابروان به هم کشیده و حالت ناراحتکننده نشان داده میشود، معمولاً به عنوان علامتی از نارضایتی یا خشم.
Having a displeased or angry expression, characterized by furrowed brows.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ابرهای فری به مدت تمام بعدازظهر تهدید به بارش کردند.
مثال:
The frowy clouds threatened to rain all afternoon.
معنی(example):
او وقتی خبر را شنید، یک حالت فری بر روی صورتش داشت.
مثال:
She had a frowy expression on her face when she heard the news.
معنی فارسی کلمه frowy
:فری، حالتی است که با ابروان به هم کشیده و حالت ناراحتکننده نشان داده میشود، معمولاً به عنوان علامتی از نارضایتی یا خشم.